دل ديدني هاي شهر سرب وسراب(250)
من اعتماد را تنها سندي ديدم كه نسخه المثني ندارد.
من ساعت را ديدم كه چه بي رحمانه گوهرهاي لحظه لحظه عمر ما را به درياي فنا مي ريزد.
من سگ را وفادارترين حيوانات نسبت به انسان ديدم؛ اما نمي دانم چرا ضرب المثلي مي گويد: «مثل سگ پشيمان شدم»؟ آیا این به آن معنا نیست که ما انسان ها با رفتار خود سگ را از وفاداری نسبت به خود پشیمان می کنیم؟
من شمع را در حال سوختن و پروانه را در حال طواف و افروختن دیدم. نمی دانم چرا وقتی دل من چون شمع می سوزد، پروانه اي ندارد؟
من زمين لجبازي را بسيار لغزنده ديدم؛ بنابراين نديدم لجبازي را كه بر اين زمين پاي فشرد و بر زمين نخورد.
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.